مرکّب از: بی + نام، گمنام، مجهول الاسم، (آنندراج)، بی اسم و رسم، بی نشان، شخص نکرۀ غیرمعروف، (ناظم الاطباء)، مجهول، خامل، نامعروف، مقابل نامور، بی اشتهار: چو بی نام و بیکام و بی تن شدند گریزان بکوه هماون شدند، فردوسی، به یک ماه زان روی دریای چین که بی نام گشت این زمان آن زمین، فردوسی، یکی نامداری که با نام اوی شدستند بی نام نام آوران، منوچهری، ، کنایه از حیض آمدن زنان باشد، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (غیاث) (سروری) (رشیدی)، حیض و دشتان، (ناظم الاطباء)، عادت ماهانۀ زن، (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)، قاعدگی زن، عادت، (فرهنگ فارسی معین)، حال حیض، مقابل پاکی، ناپاکی، مقابل طهر، حیضه، محیض، (یادداشت مؤلف) : ز مردی تو چنان شرم داشتند سباع که شرزه دید چو خرگوش بی نمازی زن، شرف شفروه، دیشب که دختر رز بی پرده جلوه گر نشد نزدیک ما نیامداز دست بی نمازی، طغرا، اکبار، بی نمازی شدن زن، (منتهی الارب)، قرء، بی نمازی، (ترجمان القرآن)، - کهنۀ بی نمازی، لتۀ حیض، فرامه، (یادداشت مؤلف)
مُرَکَّب اَز: بی + نام، گمنام، مجهول الاسم، (آنندراج)، بی اسم و رسم، بی نشان، شخص نکرۀ غیرمعروف، (ناظم الاطباء)، مجهول، خامل، نامعروف، مقابل نامور، بی اشتهار: چو بی نام و بیکام و بی تن شدند گریزان بکوه هماون شدند، فردوسی، به یک ماه زان روی دریای چین که بی نام گشت این زمان آن زمین، فردوسی، یکی نامداری که با نام اوی شدستند بی نام نام آوران، منوچهری، ، کنایه از حیض آمدن زنان باشد، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (غیاث) (سروری) (رشیدی)، حیض و دشتان، (ناظم الاطباء)، عادت ماهانۀ زن، (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)، قاعدگی زن، عادت، (فرهنگ فارسی معین)، حال حیض، مقابل پاکی، ناپاکی، مقابل طُهْر، حیضه، محیض، (یادداشت مؤلف) : ز مردی تو چنان شرم داشتند سباع که شرزه دید چو خرگوش بی نمازی زن، شرف شفروه، دیشب که دختر رز بی پرده جلوه گر نشد نزدیک ما نیامداز دست بی نمازی، طغرا، اکبار، بی نمازی شدن زن، (منتهی الارب)، قرء، بی نمازی، (ترجمان القرآن)، - کهنۀ بی نمازی، لتۀ حیض، فرامه، (یادداشت مؤلف)